تنفر انگیزترین واژه ای که به دوران تحصیلم مربوط می شد.
انظباط: به ساختار در آوردن اعضای یک مجموعه (اعم از انسانها، فعالیتها و یا محیط) توسط انسانهای احمق، به شکلی که آن مجموعه به راحت ترین شکل ممکن برای آنها قابل فهم شود.
اتهام بی انظباطی : اولین جبهه گیری توسط افراد احمق در مقابل چیزهای پیچیده.
۱۳۸۶ بهمن ۸, دوشنبه
انظباط
Labels:
خود اخراجی,
گفتارکوچک,
واژهنامه
نوشته شده توسط دونده at ۷:۱۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
به خدا ملانقطی نیستم، ولی: انضباط
halesho bordam, kheili khub neveshti, alave bar ghabele fahm bayad ghabele control ham beshe "rahar tarin shekle momken"o ham kheili beja avordi
من در کل از این قسمت خود اخراجیها خوشم اومده. یعنی ایده کی میتونه باشه؟ هر کی هست دمش گرم.
:)) nice point
ارسال یک نظر