۱۳۸۷ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

شغل جدید

اینم یک شغل جدید دیگه
حالا این مطالب وبلاگ رو تصور کنید در مقایسه با راننده‌ی وانت که توی خیابون می‌بینید که بار می‌کشه و آهنگ‌های کامیونی حمیرا گوش می‌کنه و یک سیگار هم گوشه‌ی لبش البته عینک دودی‌ش هم خیلی خوش‌گله. زندگی کامیونی هم دنیایی داره.
به هر حال اینا رو گفتم برای چه‌گوارا‌های فوکولی (به قول شاهین نجفی) که این روزا توی دانشگاه‌ها زیاد دیده می شن. اون زمانا طرف که حرف از کارگر می‌زد مثلا اگه دکتر بود پا می شد می‌رفت پایین شهر یک صندلی می‌گذاشت مردم رو رایگان مداوا می‌کرد.
من واقعا موندم طرف چه‌جوری فکر می‌کنه! تصور کن روزی یک پاکت مارلبرو می‌کشه، لپ‌تاپ سونی، موبایل نوکیا(یا هم موتورولا) و همه مدل‌بالا، توی شهر دیگه با خرج باباش دانشجوئه، خونه گرفته(پیف‌ف خوابگاه بو می‌ده) اونم خونه‌ی بزرگ با همه‌‌ي امکانات. بعد می‌یاد می‌شینه برات از کمونیست صحبت می‌کنه، شعورش هم همین‌قدره که اسم فیلم dreamers که میاد تنها چیزی که می‌تونه بگه و به نظرش مهمترین نکته میاد اینه : ٬اوف خیلی‌باحال بود، پرچم‌های سرخ و عکس مائو و اینا رو بلند کرده بودن٬ وقتی هم اسم اینا رو می‌بره یک‌جورایی تریپ اینکه صداش می‌لرزه و این حرفا!!
دلیلی برای تختئه این افراد نیست. دلیل ظهور این شخصیت‌ها برای من مهمه. که نمی‌فهمم!

به هر حال سوالم اینه (البته قال رضا علیه‌السلام)

واقعا به نظر شما (توی قرن بیستم) کمونیست بودن، کلاس داره؟؟

--------------------
پ.ن. می‌دونم این تیریپی عمل کردن خیلی جواده و ۱- خیلی حال می‌ده و ۲- باور کنید در این کار کلاسی هست که صد سال کمونیست(مدل امروزی اینجاییش) بودن نیست

هیچ نظری موجود نیست: