۱۳۸۷ فروردین ۲۵, یکشنبه

وقتی یک وبلاگ نویس لجش می‌گیره

اگر حوصله‌ی خوندن همه‌اش رو نداشتید حتما پاراگراف آخر رو بخونید.

حالم گرفته شد وقتی فهمیدم ۳۶ پسر و ۳۱ دختر رو توی یک پارتی گرفتن و حتی وقتی اون کامنت دومی با مزه رو هم خوندم باز هم فقط یک کمی بیشتر حالم گرفته شد. ولی وقتی پدر برام نوشته‌های روزنامه خراسان رو خوند دیگه واقعا لجم گرفت و و بقولی دوگانه سوز شدم. وقتی رسانه فقط گوینده باشه و چیزی از مخاطبش نشنوه همین می‌شه.چطور به خودشون اجازه می‌دن این چیزها رو چاپ کنن؟
رسانه‌های فقط گوینده حقوق اساسی انسانی که اونها رو تماشا می‌کنه ضایع می‌کنند، به این شکل که شنونده فقط باید بشنوه و گوینده فقط می‌گه، بدون اینکه کاری داشته باشه شنونده‌اش کیه، چی فکر می‌کنه یا نظرش در مورد گفته‌های اون چیه و یا چی می‌خواد!! در ضمن گوینده خیلی راحت می‌تونه دروغ بگه. حتی وقتی یک نفر شنونده متوجه دروغ گوینده می‌شه بدلیل نداشتن ابزار و رسانه‌ای که ازش حمایت کنه نمی‌تونه این دروغ را، رو کنه تا بقیه شنوندگان رو نجات بده.
در چند سال گذشته پدیده‌ای به نام وبلاگ و رسانه‌های اینترنتی تا حدی این محدودیت رو از بین برده‌اند. البته هنوز هم رسانه‌های بزرگ خبرها رو به نفع خودشون جدا می‌کنند و سعی در تحریف دارند ولی هزینه‌ی دروغ‌گویی براشون بیشتر شده و کمتر می‌تونن دروغ بگن یا فیلتر کنن. البته متاسفانه هنوز هم افراد زیادی وجود دارند که تنها رسانه‌شون تلویزیون هستش و متاسفانه هنوز نمی‌دونن که چقدر از حقوقشون داره از دست می‌ره. من شخصا خیلی افراد زیادی رو می‌شناسم که در مورد مسائل سیاسی نظر می‌دن و تحلیل می‌کنن ولی تنها رسانه‌شون تلویزیون هستش و اون هم تلویزیونی به نام وی‌ اُ اِی که در روش‌های دروغ‌گویی دست کمی از تلویزیون داخلی ایران نداره. اینجا مساله‌ی جالبی به نظرم اومد و اون اینه که فهمیدم دلیل عقب مانده بودن روش‌های وی اُ اِی چیه! دلیلش دقیقا مردم ایران هستن که بدلیل نداشتن رسانه‌ی آزاد و کم آشنا بودن با وبلاگ می‌شه خیلی راحت‌تر سرشون کلاه گذاشت و دروغ گفت و آب هم از آب تکون نخوره.
شما هم بخونید تا دوگانه سوز بشید. اینترنت رو شکر کردم که اینجا هست تا وقتی که لجم می‌گیره میام اینجا ویک کم آروم می‌شم:





































































نکته‌ی کوچکی که پدر دوست داشت بگه در مورد اون عکس ۵ام:
یعنی تو تمام دنیا هیچ کدوم از کسانی که به کارباره یا پارتی می‌روند دکتر، مهندس، قاضی، جامعه شناس و . . . نمی‌شوند؟؟
یعنی فقط آدم‌های بی‌خاصیت و بلااستفاده و هرزه پارتی می‌روند؟
خودم:در این نوشته‌ی روزنامه دیده می‌شه که: ۱-می‌خواهند پارتی یا جشن را یک جرم بزرگ جلوه دهند تا قبح آن را در جامعه زیاد کنند. ۲- روش‌های فرهنگی مثل اسلامیزه کردن کتاب‌ها، آموزش‌های مدارس ،جلوگیری از ماهواره و اینترنت و از صبح تا شب قرآن خوندن و شیخ نشون دادن تلویزیون و روش‌های زوری مثل طرح‌های مبارزه با فساد، اراذل و اوباش، امنیت اجتماعی و . . . هیچ‌کدام جواب نداده و حالا می‌خواهند کاری کنند که خانواده‌ها خودشان خودشان را سانسور کنند. ولی متاسفانه این کار دیگه با وجود رسانه‌های آزاد و اینترنت تقریبا امکان پذیر نیست.

۲ نظر:

بندباز گفت...

ولی خوشبختانه این کار دیگه با وجود رسانه‌های آزاد و اینترنت تقریبا امکان پذیر نیست. :دی

. گفت...

یه چیزهایی رو فقط می‌شه با خانوم‌ها شر کرد یه چیزهایی رو فقط با آقایون. اون لینک‌ها بغل وبلاگ هم بیشتر یه‌جور شوخی‌ه :ي