۱۳۸۸ فروردین ۲۴, دوشنبه

آنچه بعضی وقت‌ها به اعتقاداتت می‌ریند

شدیدا معتقدی که وقتی یکی به یکی می‌گی دوستت دارم معنیش این نیست که فردا هم همون احساس قبلی رو داشته باشی.
به همه دوست دخترهات اینو می‌گی که: «اگه الان می‌گم دوستت دارم معنیش این نیست که فردا هم خواهم داشت» و از اونا هم انتظار داری همینو بگن. چون فکر می‌کنی اینجوری انسان‌ها آزادانه‌تر همدیگه رو دوست خواهند داشت و فقط وقتی واقعا همدیگه رو دوست داشته باشن به سراغ هم می‌رن.
ولی یک هو می‌بینی که نمی‌تونی تحمل کنی. حس می‌کنی کم آوردی. دلت می‌خواد عصبانی بشی و ازش بازخواست کنی که چرا دو سه روزه به‌ات زنگ نزده. حس می‌کنی که باید با تو باشه. می‌فهمی؟ باید؟ بخاطر اینکه تو اینجوری بودی یا هستی یا هر چرت دیگه‌ای.
خلاصه اینکه حسابی جلوی خودت و اعتقاداتت کم میاری. و توی آینه که نگاه می‌کنی می‌گی: «عمو جون، ریده‌ای»
می‌دونین بعدش چی می‌شه؟

یک‌هو یادت می‌افته که الان فصل بهاره. و این مغز لعنتی به هر بهانه و دلیلی شده می‌خواد اسپرم پراکنی کنه.
خوب راه حلش دیگه از اینجا خیلی ساده‌اس.

یو دو ایت یورسلف


yeah, you should do it yourself

و بعدش می‌بینم که چقدر رها شدم. هنوز هم از آزاد بودن رابطه‌ام با دوست دخترم راضی هستم و اصلا هم عصبانی نیستم. و فکر می‌کنم که خیلی طبیعی هست که۴ روزه بهم زنگ نزده!

۱ نظر:

sadegh گفت...

خوبی پسر
بعضی وقتها دوست داشتن مثل سیگار کشیدن می شه
یک لحظه کم می آوری و دوست داری سیگار بکشی و ممکنه فردا که بیدار شوی دوباره یادت بره