۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

تئاتر خونگی ما.

یک دیسکاشن جدیدی که توی خونه‌مون تازگی هی شکل می‌گیره و من و خواهرم هی به‌اش دامن میزنیم، از اینجا شروع می‌شه که یک موضوع جنسی پیش میاد مثلا تلویزیون تبلیغ قرص افزایش قوای جنسی یا دستگاه بزرگ کننده ی دودول رو می‌کنه بعد مامان با یک فیگور خیلی جالب انزجار می‌گه: اه اه، حالم بهم خورد.
ما: مگه چیه؟ همه دارن. بد نیست که.
مامان: شما‌ها هم که همه‌اش فکرتون تو همین کثافت کاری‌هاست.
بعد اینجا یک هو یک سوال خفن توی ذهن ما جرقه می‌زنه.
ما همزمان (با تعجب): مامان! ما چجوری بدنیا اومدیم؟؟
من به خواهرم چون کوچیکتره و به قول بابام نباید ذهنش خراب بشه می‌گم: شاید ما بچه‌ی سر راهی هستیم. شاید هم از زیر بوته دراومدیم.
خواهرم: نه. شایدم هم لک لک ها ما رو توی بقچه آوردن دادن دست مامان اینا.
من که خوشم نمی‌یاد کار به جاهای غیر منطقی بکشه یک دلیل میارم براش:
من که یادمه تو تو شکم مامان بودی!
حالا گه تئوری لک لک کنار رفته هر دو تا یکهو تعجب می‌کنیم و رو به مامان(با حالت دلسوزی):
مامان!! بابا به تو تجاوز می‌کرده؟!!!؟
و این تئاتریه که سرگرمیه جالبی شده برای ما و هر چند وقت با کمی پر و بال اضافه اجراش می‌کنیم.

هیچ نظری موجود نیست: