۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

چک لیست نهضت سبزپوشان در این روزها


همه‌گی می‌دانیم که این روزها با چه شرایطی روبرو هستیم. مواردی را که در زیر اشاره می‌کنم، کارهای کوچکی هستند که هرکسی می‌تواند با هزینه‌ی خیلی کم(در مقایسه با شهید شدن بعضی از دوستان ما) آن‌ها را انجام دهد و به پیشبرد کارها کمک کند.


توجه کنید که خیلی از دوستان ما و افراد دارای پتانسیل زیاد دسترسی به اطلاعات ندارند، پس مهمترین کار در این روزها اطلاع رسانی و آموزش مبارزه‌ی خشونت پرهیز است.


۱- پخش کلیپ‌های ویدیویی این روزها توسط موبایل در خیابان، مترو و بین دوستان.

توجه: می‌توانید از نرم افزارهای مخصوص این کار هم استفاده کنید، که بدون این‌که گوشی شما دستتان باشد، می‌تواند بلوتوث‌های روشن را پیدا کرده و اطلاعات را به آنها بفرستد.

۲- تهیه‌ی فیلم ۹۰ سیاسی که درباره‌ی دروغ‌های احمدی‌نژاد است، و توزیع آن.

۳- تهیه فیلم و کلیپ مانند فیلم اشاره شده در بالا. به صورت قرار دادن حرف‌های صدا و سیما یا سایت‌های حامی احمدی‌نژاد در کنار کلیپ‌های پخش شده از خشونت و رفتار‌های متناقض حامیان دولت کودتا.

۴- الله و اکبر شبانه هر شب.

توجه: اگر در محله‌ی شما کسی این کار را نمی‌کند و نگران انگشت نما شدن هستید می‌توانید با یکی دو نفر از همسایه‌ها که می‌شناسید هماهنگ کنید و همزمان یک شب شروع کنید. بعد بقیه به شما خواهند پیوست.

اولویت : خیلی بالا


۵- استفاده‌ی زیاد از لوازم برقی در ساعت ۱۰:۳۰ شب یعنی ساعت اصلی دروغ پراکنی.و توصیه‌ی آن به همه.

۶- پخش نظرات آیات نظام و کسانی که از دیدگاه مذهبی وارد موضوع مخالفت شده‌اند در بین افراد مذهبی.

از این جمله‌اند مجمع روحانیون مبارز.

۷- درخواست از دوستانی که خارج از ایران هستند برای راه انداختن پروکسی یا نرم‌افزارهایی که امکان ارتباط امن و گذر از قیلتر را فراهم می‌کنند. (به زودی در پستی جداگانه این مورد را توضیح خواهم داد.)

۸- آموزش کامپیوتر، اینترنت و عبور از قیلتر، به همه.

آموزش‌های اصلی باید شامل (به ترتیب اولویت) ایجاد ایمیل، فرستادن، فروارد و ریپلای، تغییر آپشن‌های جی‌میل به https، استفاده از گوگل‌ریدر برای خواندن و به اشتراک گذاری مطالب وبلاگ‌ها، استفاده از شبکه‌های اجتماعی مثل فیسبوک و وبلاگ نوشتن، پاک کردن آدرس فرستنده در موقع فروارد کردن . . .

۹- گسترش و پخش این چک لیست با فرستادن روی ایمیل، فیس‌بوک، پرینت و . . ..

۱۰- توصیه به همه: ما بیشماریم و پر انرژی‌تر، جوان‌تر ، باهوش‌تر، مسلط به ابزار تکنولوژی و دنیای امروز.

نسل جوان اکثریت بزرگی از جامعه‌ی ما را تشکیل می‌دهد که این جمعیت، امروزه یک‌سو شده است.

پس ما نباید فراموش کنیم که ما دیرتر خسته می‌شویم.

۱۱- ایجاد گردهمایی‌هایی که نمی‌توان آن را غیر قانونی خواند مثل عزاداری، روضه برای شهدا و . . . برای تقویت روحیه‌ی هم‌گروهی.

توجه: نیازی نیست که این‌گونه مراسم شکل سنتی آن را داشته باشد.حتی می‌توان از موسیقی مانند شعر: خرامان، خرامان، به خون در نشستی، در آیینه‌ی دل، چو نوری شکستی، چو کبکی پریدی، تو ای مرغ عاشق، ز چشم و دهانت، برون زد شقایق . . . هم استفاده کرد. به هدف توجه کنید، که همانا تقویت روحیه‌ی جمعی است.

۱۲- مطالعه ، آموزش و توصیه‌ی کتاب مبارزه‌ی خشونت پرهیز.

۱۳. این‌روز‌ها آقای محسن سازگارا ویدیو‌های جالبی را در یوتیوب پخش می‌کند. به نظر من حرف‌های ایشان تا کنون جنبه‌ی عام‌المنفعه داشته است. پخش این ویدیو‌ها و ایده‌‌های آن از کارهای مهم در جهت آموزش مبارزه‌ی خشونت پرهیز است.

از جمله ایده‌های ایشان زدن علامت وی یا ۷ بر در و دیوار با اسپری سبز است.

۱۴- نصب بادکنک سبز در هر جای ممکن.

نکته: سعی کنید از گازهای سبک برای باد کردن استفاده کنید. اگر دسترسی به گاز هلیوم ندارید می‌توانید با استفاده از یک اسید و یک قطعه فلز مثل آلومینیوم، گاز هیدروژن تولید کنید.(اسید:از همین‌ها که برای باز کردن چاه استفاده می‌شود - البته من هنوز امتحان نکرده‌ام ولی با توجه به تجربه‌های پیشین آزمایش‌گاه شیمی، فکر می‌کنم امکان‌پذیر باشد.)

نکته ۲- از مهارت‌های جوانی خود استفاده کرده و بادکنک را در جاهایی نصب کنید که به راحتی قابل کندن نباشد. مثل نوک درخت و برروی شاخه‌هایی که تحمل کمتری دارند.در هر صورت ایمنی خود را فراموش نکنید.

۱۵- توصیه به همه: دلسرد نشوید و کار ما، کار یکی دو روز نیست.

در سال ۱۹۹۶ و ۹۷ در صربستان، میلوسویچ در نتیجه‌ی انتخابات دست برد. بعد از سه ماه مبارزه‌ی خشونت پرهیز که محوریت بخش زیادی از آن با دانشجویان بود، میلوسویچ شکست خورد و از تخت قدرت پیاده شد. (نقل از کتاب مبارزه‌ی خشونت پرهیز)

۱۶ - استفاده از این پیام‌های اصلی استراتژیک و پیام‌های توصیه شده‌ی دیگر:

الف - يک باند ارعاب و ترور با نفوذ در دولت، بسيج و نيروهاي امنيتي است که ناامني ايجاد مي کند و تخريب اموال عمومي کار خودشان و به دستور آنها است.

ب- استقلال را در کنار آزادي و جمهوري اسلامي مي خواهيم و به بيگانگان اجازه دخالت در امور داخلي نمي دهيم. به دولت اجازه انگ زدن به نخبگان هم نمي دهيم.

ج- ميرحسين خواست اکثر ايرانيان است نه فقط تهران.

د- ما ملت شجاعي هستيم. با ترساندن و ارعاب به ما توهين نکنيد. قدرت اطلاعاتي و امنيتي، امانت ماست در دست شما. اگر خيانت کنيد از شما ميگيريم و به اهلش مي دهيم. نيروهاي نظامي و انتظامي فرزندان ملتند.

ه- کودتاي سياسي در قالب آراي پيش ساخته محکوم است. انتخاباتي که بر خلاف مقررات اجرا شده باطل است و شوراي نگهبان قانون اساسي بايد آن را ابطال کند. مساله ما شمارش چند صندوق پيشساخته نيست. ما خواهان تجديد انتخابات با مجريان و ناظران سالم و بي طرف هستيم.

و- نهاد روحانيت سرمايه اين کشور و پشتيبان مردم بوده است. ما خواهان برداشتن سرپوش و سانسور دولت از عزت و حرّيت روحانيتيم.

۱۷- آموزش و نشان دادن این‌که نیرو‌های گارد و سربازان گناه‌کار نیستند و آن‌ها هم انسان‌هایی مانند ما هستند و ایجاد حس هم‌گروهی بین آنان و مردم. روش‌ها:

الف- پخش اطلاعات لازم بین مردم و نظامیان در مورد مبارزه‌ی خشونت پرهیز.

ب- جلوگیری از برخورد خشن با سربازانی که به دست مردم می‌افتند.

ج- پخش خرما، نذری، آب سرد و . . . بین سربازان و ماموران.

د- جلوگیری از رفتار‌های تحقیرآمیز و توهین‌آمیز با ماموران.

۱۸- تغییر لوگو، تم یا عکس در فیس‌بوک، وبلاگ و . . . به طوری که نشانه‌هایی مانند کودتا، رای من کو؟ ، عزاداری و . . . را نشان دهد.

۹- مورد خاص برای کسانی که به برنامه نویسی و ابزار کامپیوتر علاقه دارند.

موارد مورد نیاز این روزها:

الف- نرم‌افزار امن برای پخش فایل‌های صوتی و تصویری روی موبایل، توضیح داده شده در مورد ۱.

ب- نیاز به یک پلاتفرم عبور از قیلتر و ناشناس ماندن در وب، مثل تور tor که غیر قابل بسته شدن باشد.

ج- نیاز به راه‌افتادن چَت مثل آی‌آر‌سی با استفاده از تکنولوژی‌هایی مانند تور و جا افتادن استفاده از آن بین همه بر روی یک سرور مطمئن.

پیشنهاد به دوستان علاقه‌مند به کامپیوتر و برنامه نویسی: خواندن کتاب little brother نوشته‌ی کوری دکتروف، که دید خیلی خوبی در موردنقص‌های امنیتی بر روی اینترنت برای افراد فعال اجتماعی می‌دهد.



۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

مبارزه‌ی خشونت پرهیز و حلوا


این روزها همه عصبانی هستیم ولی نباید فراموش کنیم که ما طرفدار خون و خونریزی نیستیم.
یکی از راه های جالبی که امروز مطرح شده پخش کردن شیرینی و حلوا برای شهیدان است و بخصوص پخش کردن آن بین مامورهای ایستاده در کنار خیابان و گارد
با این کار چند هدف همزمان ایجاد میشود
۱- از بین رفتن حس دوری بین مردم و گارد که معمولا فرماندهان از آن برای اینکه سربازهایشان با نفرت مردم را بزنند استفاده میکنند.
۲- گرفتن پایگاه دین و مذهب از دشمن و نشان دادن این که ما هم جزوی از همین فرهنگ و دین هستیم با برداشتی متفاوت
۳- در صورتیکه فرماندهان گروهها به سربازانشان دستور دهند که شیرینی یا حلوا نخورند و شما را برانند، حس نفرت به فرمانده در میان سربازان بوجود میآورد.
توجه: آلترناتیو های دیگر عبارتند از: آب سرد، شربت، میوه یا حتی گفتن خسته نباشید
توجه ۲: هیچ گاه با حال نفرت و طعنه آمیز با آنان برخورد نکنید، سعی کنید دوستی انسانی و ایرانی بودن واقعی را به آنان نشان دهید
توجه ۳: موارد بالا در مورد بسیجی ها و لباس شخصی ها نیست


۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه

جه اتفاقی داره میافته؟ بعدا چی می‌شه؟

یکی می‌گه نظام داره سقوط می‌کنه. یکی می‌گه اینا همه فیلم خودشونه. یکی دیگه: اگه موسوی بیاد خیلی خوب می‌شه
من یک چیز رو مطمئن هستم و اون اینه که ملت ایران در جریان این انتخابات شعورشون یک درجه بالاتر رفته.
دنیا که فکر می‌کرد ما هم دست کمی از عرب‌ها نداریم متوجه شد که، بر عکسِ آن شکلی که سرانِ ما، ما را احمق می‌شمارند، احمق نیستیم. (دوباره بخونید این جمله رو).
الان توی رسانه‌های دنیا به عنوان ملتی شناخته شده‌ایم که داریم برای آزادی و دموکراسی تلاش می‌کنیم.
در فاصله‌ی دو روز درخواست دولت آمریکا از توییتر برای ایرانیان، اضافه شدن زبان فارسی به سیستم ترجمه گوگل و فیس‌بوک با زبان فارسی، اتفاق افتادند که همه نشان دهنده‌ی این هست که دنیا، ما و حرکت‌امان را جدی گرفته است.
این روز‌ها و این تلاش‌ها آخرین برگ ماست برای گذر از یک کشور سنتی به یک کشور مدرن، به یک ملت مدرن.
ما همه‌ی ابزارها را داریم، همه زندگی‌مان مدرن است(به اطرافتان نگاهی بکنید.)، اما طرز فکرمان مدرن نیست. و این حرکت شروع حرکتی است برای تغییر این موضوع.

حرکتی برای آزاد شدن فکر و تخیل، از ساختارهای کهنه و قدیمی.

۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

قهرمان کیست؟ پیروزی چه زمانی است؟

قهرمان کسی است که در اوج ناامیدی پیروز می‌شود.
رضا زاده یک قهرمان نیست. وقتی با اطمینان از اول بودن روی سکو می‌رود و پیروز می شود.
پیروزی وقتی ارزشمند است که هیچ امیدی نداشته باشی ولی باز هم مبارزه کنی. برای مبارزه، مبارزه کنی و بعد پیروز شوی

ارباب حلقه‌ها را که خوانده یا دیده‌اید؟

۱۳۸۸ خرداد ۲۵, دوشنبه

مشهد-هفته‌ی تغییر بزرگ - ۳ شنبه

بهترین کار در شرایط فعلی، کم کردن خشونت و بیشتر نشان دادن اعتراض، به مردم داخل و خارج کشور و رسانه‌ها است.
دلایل اصلی انتخاب شدن حرم برای اعتراضات فردا:
۱- پس گرفتن سنگر مذهب از کسانی که از آن سوء استفاده می‌کنند.
۲- نشان دادن اعتراض به شکلی که تمام اقشار جامعه از آن با خبر شوند.
۳- نگذاشتن جای بهانه و تهمت برای سوء استفاده‌گرها و کسانی که تفرقه می‌سازند.
۴- کم شدن خشونتی که به نفع هیچ کس نیست.
۵- دعوت از همه ی کسانی که به موسوی رای داده اند، به تجمعی بی خطر و همچنین سازگار با عقاید اکثریت جامعه.
۶- ایجاد اتحاد بین مردمی که توسط بعضی ناآگاهان همیشه از هم جدا شده‌اند، ,(یک طرف همیشه بی‌دین و بی‌درد شناخته شده و طرف دیگر ناآگاه و عقب افتاده)
فردا ساعت ۵ حرم مطهر
مسجد گوهرشاد

نماد سبز را فراموش نکنید
کسانی که از روی اینترنت خبردار می‌شوند مهمترین وظیفه را برای اطلاع رسانی به دیگران دارند.

۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

شجاعت تغییر

به عنوان کسی که همیشه از خاتمی دفاع کرده، حتی موقعی که همه بر علیه‌اش بودن و می‌گفتند ترسو ‌است:
رسما اعلام می‌کنم حرف‌هایی که کروبی تو این تبلیغات انتخاباتی زده، تاثیرش بیشتر از کارهایی بوده که خاتمی در دوران‌اش کرده.

من هم طرفدار موسوی بودم، فقط بخاطر خاتمی.
دوستان به خودتون شجاعت تغییر رو بدید.

این لینک هم جالبه
این هم توی فیس بوک منتظر شده بود:

می گویند ضد موسوی ننویس، به نفع احمدی نژاد می شود. فعلن ساکت باش، کسانی هم که دارند فریب می خورند که موسوی اصلاح طلب است، بگذار فریب بخورند به نفعشان است. بگذار انتخاب بشود، آن وقت انتقاد کن. می گویند الان مهم نیست که فردی که حمایت می کنیم، حضور کم حجابان را تخریب خود می داند. مهم این است که بعد از انتخابش ژست روشنفکری می گیریم و از حقوق کم حجاب ها دفاع می کنیم. بدبختی این است که نمی توانند بگویند که گول خورده اند. موسوی دیگر چطور فریاد بزند که من اصلاح طلب نیستم؟ چطور بگوید اقتصاد آزاد را سوداگری می دانم، اقتصاد ملی می خواهم، می خواهم ارزش های اول انقلاب را زنده کنم؟

دروغگوهای کوچکی که وقتی جمع می شوند، دروغگوی بزرگ (محمود احمدی نژاد) را تولید می کنند.

شمایی که الان می بینید و سکوت می کنید، می دانید و آنها را که نمی دانند آگاه نمی کنید، شما در چهار سال آینده مسوولید. اگر کوی دانشگاهی دیگر پیش آمد و رییس جمهور اصلاح طلب اصولگرا هیچ نکرد، شما مسوولید. اگر در مورد عملکردش پاسخگو نبود شما مسوولید، الان هم به گذشته اش پاسخگو نیست. اگر برای حمایت از اقتصاد ملی، درب های اقتصاد را بر روی خارج بست و تورم را بالا برد، شما مسوولید. نگویید نمی دانستم. بنده ی خدا دارد فریاد می زند. اگر سوبسید به انواع کالاها داد، فساد و رانت خواری را در نتیجه ی سوبسیدها زیاد کرد و بعد تعزیرات راه انداخت، شما مسوولید. خودش خاطره ی سوبسید به سیگار را که می گوید گل از گلش می شکفد. اگر به بهانه ی حمایت از مستضعفان، کارخانه دارها (بارها از این کلمه در سخنرانی هایش استفاده کرده) را تحت فشار گذاشت، سرمایه شان را فراری داد و به بیکاری دامن زد، شما مسوولید. خودش دارد می گوید. به حرفهایش گوش بدهید، پیش خودتان نگویید ان شا الله گربه است! این آدم مستقل، اگر از حزب ها و تشکل ها حمایت نکرد، شما مسوولید. خودش می گوید مستقلم. خودش از به کار بردن کلمه ی حزب ابا دارد. بیچاره خودش دارد می گوید، شما نمی شنوید. اگر نظارت بر انتخابات را سپرد به بسیج، شما مسوولید. خودش گفته. اگر پای نظامیان را در سیاست باز کرد شما مسوولید، خودش در ستادش کمیته ی بسیج راه انداخته. اگر هیچ اصلاح طلبی را تحویل نگرفت، نگویید نمی دانستم. بدانید که الان هم مشارکتی ها را در ستادش راه نمی دهد. بدانید ستادش اطرافیان نزدیک خودش هستند، درست مثل احمدی نژاد و این سرنوشت محتوم مستقل هاست. صد رحمت به الهام نسبت به کچویی. دلتان خوش است که وعده نمی دهد؟ اسم برنامه را می گذارید وعده و اسم گیر دادن به احمدی نژاد را صداقت؟

یاد انتخابات آمریکا به خیر، هیچ کس نمی گفت به هم گیر ندهید، به نفع رقیب است. شدیدترین انتقادات به کاندیداها می شد که چرا رای ممتنعت در سنا از بقیه بیشتر بوده. چرا سکوت کردی؟ و حالا ما دنبال کسی هستیم که بیست سال ظلم را دید و دم نزد، می گوییم عجب آدم خوبی دنبال قدرت نبوده است

خمینی را نمی شناختیم، نقدش نکردیم، سی سال زدیم توی سرمان که جمهوری چه شد، نگو گفته جمهوری اسلامی. خاتمی را نمی شناختیم، نقدش نکردیم، هشت سال زدیم تو سرمان که جامعه ی مدنی چه شد، نگو گفته بوده جامعه ی مدینه النبی. موسوی را نمی خواهیم بشناسیم، نقدش نمی کنیم، چهار سال توی سرمان می زنیم که اقتصاد آزاد چه شد، نگو گفته بوده اقتصاد ملی

ما را چه شده که می خواهیم با سکوت آگاهی بدهیم؟ چطور نقد احمدی نژاد خوب است و نقد موسوی بد؟ چطور نقد همیشه خوب است و یک ماه مانده به انتخابات بد؟ اگر نقد در ایران، در یک زمان ارزش داشته باشد ، موقع انتخابات است. نقد موسوی در چهار سال بعد اسمش می شود غرغر. خودتان آوردیدش. این قدر دنبال آدم ها نباشید، پی مفاهیم باشید. نقد خوب است، نه کروبی یا موسوی. سکوت بد است، نه موسوی یا کروبی. هر چه می خواهید به کروبی گیر بدهید، الان وقتش است

۱۳۸۸ خرداد ۱۱, دوشنبه

سردار- مردی که غریب بود

بعضی آدم ها رو خیلی دوست‌دار می‌شم بخاطر اینکه غریب هستند.
ممکن است روشن فکر نباشند. اهل فیلم و کتاب و ... نباشند، ولی غریب باشند.
سال پیش توی زندان، برای اولین بار یک نفر را دیدم که خیلی غریب بود.
و از اون موقع هربار که ماجرایش را تعریف می‌کنم، کلی گریه می‌کنم.
آدم‌های غریب، آدم‌های بدی نیستند. آدمای خیلی خوبی هم نیستند. فقط کار به کار کسی ندارند. و همین، کار دستشان می‌دهد. همیشه از همه بیشتر سرشان کلاه می‌ره. همیشه از همه بیشتر به‌اشان زور گفته می‌شود و حق‌شان ضایع می‌شود.
یک پسر ۳۵ ساله‌ی کُرد بود، به اسم سَردار. توی یک بازداشتگاه بزرگ توی سوریه، وسط حدود ۱۵۰ نفر آدم که وجه مشترک همه‌شان یک چیز است: دی پورت!!. آدمایی از هر گور مزخرفی تو دنیا که تصور کنی. از مراکش، نیجریه، عراق، ترکیه، لبنان، مصر، اردن، پاکستان، ایران، تایلند و . . ..
سردار هنوز دیپورت نشده بود. مدرکی نداشت که اثبات کند هویتش‌اش ایرانی است تا به ایران بفرستندش. سفارت ایران هم توی دمشق حاضر نبود هویت‌اش را تایید کند. سفارت می‌گفت که باید حداقل شناسنامه‌اش یا کارت ملی‌اش یا کپی آنها باشد. سردار با برادرش حرف‌اش شده بود، و برادرش حاضر نبود این ها را برایش، بفرستد.
سردار فرزند شهید بود. و با این وجود سفارت هیچ برایش مهم نبود. مسئول‌های سفارت به قولی به چپشان هم نمی‌گرفتند. ایران در سوریه(به عنوان کشوری که بیشترین روابط رو با ایران داره) غیر از یک سفارت بزرگ، یک کنسول‌گری فرهنگی هم داره. در حالی که سفارت نیجریه که یک اتاق کوچیک هست، حتی یک مامور فرستاد که به دنبال وسایل گم‌شده‌ی مردم‌اشان برود که جرمشان چاپ دلار سیاه بود. ولی این‌ها برای هیچ کس مهم نیست.
فکر می‌کنید که ماجرا همینجا تمام میشود؟ نه:
سردار ۶ ماه توی این زندان بود. البته تا روزی که من آمدم ایران. در بهترین حالت باید ۳ ماه دیگر می‌ماند. زندانی که همه در آن بیشینه ۱ ماه می‌مانند.
در این زندان حق نداشتی تلفن داشته باشی و فقط می‌شد از تلفنی که یک نفر مافیای زندان داشت با هزینه‌ی خیلی گران استفاده کنی: ۱۰۰ لیر(= ۲۵۰۰ تومان) برای یک دقیقه تماس. ۵۰ لیر برای هر دقیقه تماس از طرف مقابل.
در این زندان ۱ وعده غذا در روز می‌دادند و بقیه را باید می‌خریدی. ولی سردار پولش تمام شده بود.
آرایشگری بلد بود. با ۳ بار آرایش در روز ۱۵۰ لیر به دست می‌آورد. ۱۵۰ لیر را به شاگرد مافیای زندان که مسئول تلفن بود می‌داد و حدود ۲ دقیقه و نیم پشت خط‌های سفارت منتظر می‌شد تا بالاخره یکی جوابی بدهد:
- سلام، من سردار . . . هستم، فزند سردارِ شهید . . .. اگه برام کاری نمی‌کنید، حداقل می‌شه به یک طریقی با تماس با ایران شماره‌ی تلفن برادرم را برایم بگیرید که فلان جا کار می‌کند؟
مرد توی سفارت-: عه!!!؟؟؟ دیگه چی‌می‌خوای؟
همون سفارتی که کارمنداش احتمالا کلی از خایه‌ها‌ی این شهدا آویزان شده‌اند که به این مقام برسند. و احتمالا همونایی که سالی چقدر زیارت عاشورا و امثالهم می‌روند.
و سردار می‌ماند با گرسنگی‌اش. شاید یکی لطف‌اش بیاید و غذایی به او بدهد. اهل گدایی هم نبود.حتی وقتی که یک چای گرفتم که ۵ نفری (ایرانی‌ها) با هم بخوریم با وجود اینکه دو پسر بچه‌ی تایلندی و مراکشی خودشان را با ما قاطی کردند. او تا تعارف‌اش نکردم، جلو نیامد.
در حالی که گدایی آنجا خیلی مرسوم بود. بخصوص نیجریایی‌ها هر وقت از کنارت رد می‌شدند، پول می‌خواستند یا سیگار.
رفتار و اخلاق‌اش از آنها بود که می‌گویند: «کُرد، مَرده.»
این را هم بد نیست بدانید که حتی اگر هویت‌اش اثبات می‌شد، بدون پول بلیط از آن زندان بیرون آمدنی، نبود.
توی این زندان عده‌ای عراقی بودند، با سن حدود ۴۰-۵۰ سال. هیچ کس نمی‌دانست این‌ها از کِی آنجا هستند. یعنی از همه پیش‌کسوت‌تر بودند. همیشه لباسشان اتو داشت، ریششان تراشیده بود و همیشه برایشان غذای خوب از بیرون می‌آمد. توی اتاق که ممنوع بود، یواشکی سیگار می‌کشیدند و یک بار هم دست یکیشان موبایل دیدم.
آن‌چه ما فهمیدیم، این بود که این‌ها از رژیم بعث عراق بودند و از فداییان صدام حسین. اگر هویتشان از نظر قانونی مشخص می‌شد، به عراق فرستاده می‌شدند و می‌افتادند گیر آمریکایی‌ها و ابوغریب. بنابراین ترجیح می‌دادند که در این زندان بمانند و دم نزنند. پول هم زیاد داشتند و همه‌ی نیاز‌هایشان برآورده می‌شد.
یک روز این بعثی‌ها فهمیدند که، سردار، فرزند شهید بوده! روز بعدش یکی از عراقی‌ها بعد از اصلاح پولش را نداد و وقتی سردار اعتراض کرد، زد زیر گوش سردار و بعد همه‌ی عراقی‌ها ریختند سر سردار. اینقدر کتک‌اش زدند که بی‌هوش شد. و آخر سر هم از طرف زندان‌بان مقصر شناخته شد و جریمه شد.
از آن به بعد هم (شاید راست نباشد اگر بگویم هر روز، ولی) هر چند روز، کتک زدن سردار کارشان بود.

فکر می‌کنم که آدم ممکنه مثلا تو ایران، خیلی بدبخت باشه. مثلا پول نداشته باشه، گوشه‌ی خیابون افتاده باشه. یک پاش قطع باشه.ممکنه آزادی بیان یا هر آزادی دیگه‌ای نداشته باشه، مامان باباش مرده باشن، دوست دخترش باهاش قهر کرده باشه یا (به قول اون شعر اعتراضی) با یکی که بنز الگانس داره رفته باشه. ولی هیچی بدتر از این نیست که آدم غریب باشه.
سردار غریب بود.
می‌دونم که قر و قاطی نوشتم، ولی فقط نوشتم تا شاید دلم خالی بشه. بارِش برام خیلی سنگینه.